Sunday, October 18, 2009

شنبه 25 مهر 88

سلام،

شنبه 25 مهرماه 88، 17 اکتبر 2009 میلادی

چهار موضوع رو راجع بهش صحبت می کنیم، دو تا موضوعش البته اونهایی است که از دیروز باقی موندش و کمی هم از بحث بسیج که صحبت کردیم انتهاش مونده که عرض می کنم.

بسیج

بحث مشکل بسیج که در واقع ریزش کرده و ناچار شدن که تبدیلش کنن به یک سازمان حرفه ای زیرنظر نیروی زمینی سپاه و حرف هایی که آقای عراقی فرمانده ی سپاه تهران زده مبنی بر این که باید بسیج رو بازسازی کرد، شایعاتی هست که در هفته ی 13 آبان که روز جمعه هشتم آبان ماه روز بسیج دانش آموزی هست، احتمالا می خواهند که تمام آن هفته رو ترتیبی بدن که بسیج مثلا توی خیابان کار نیک بکنه و بخوان آبروش رو بازسازی بکنن. دستور العمل ما باید در واقع این باشه که اگر این اتفاق بیافته باید فوری استقبال کرد و کاری که بچه های دانشجو در صربستان می کردند و جاهای دیگه هم کردند رو انجام داد. اون هم این است که وقتی چنین اتفاقی می افته بلافاصله باید بغلشون کرد، شال سبز گردنشون انداخت، باهاشون عکس انداخت و V نشون داد و گفتش که بسیج به مردم پیوسته. اون کسانی که حداقل میان توی خیابان و می خواهند مهربانی بکنند.

بنابراین همین موضوع در دانشگاه هم صدق می کنه. یعنی وقتی که ما با قهر می گیم که بسیج دفترش باید بسته بشه و از دانشگاه بره بیرون و "بسیجی برو بیرون" می گیم. اگر در همان زمان بسیجی یک قدم به سمت مردم برداشت باید باهاش عکس انداخت، باید شال سبز گردنش انداخت، باید در کنارش V نشون داد و باید نشون داد که بلافاصله در دامان ملت جا داره و جنبش سبز او رو دربر می گیره.

در همین رابطه این رو هم بگم که در واقع چیزی که فرماندهان سپاه در بین خودشون بحث می کنن و وحشتی که دارن این است که ناچار بشن بیان توی خیابان و به صورت مرئی سپاه با مردم درگیر بشه. به قول خودشون در واقع می گن که باید سپاه با دست نامرئی برخورد کنه. به این دلیل هست که می گن از برخی نقاط دور دست آدم مزدور استخدام می کنن 300 هزار تومان بهش می دن، آدمکش و آدمخور استخدام می کنن و به شکل لباس شخصی میارن یا سازمان دهی اون لباس شخصی ها برای این است که در واقع همون سپاه ولی بدون مسئولیت به عهده گرفتن و بدون لباس سپاهی بیاد مردم رو بکشه و سرکوب کنه. به این دلیل در واقع بسیج رو هم احتیاج داشتن که در خدمت اون دست نامرئی باشه برای آدمکشی و اون چیزی که ما باید انجام بدیم این است که در واقع سپاه رو باید بیاریم جلوی پرده.

اون فرماندهان ر انت خور، آدمکش، جاه طلب سیاسی رو که دولت دست نشانده شون، دولت آقای احمدی نژاد، رو می خوان تا دستشون توی اموال مملکت دراز باشه، کمپانی های کشور مثل مخابرات رو بخرن، باید وادار کنیم که دست نامرئی شون مرئی بشه، بیان جلوی پرده و مردم ببینن که آدمهایی مثل آقای طائب، عزیز جعفری و دیگران و اینها هستن که دارن مردم رو می کشن، رو در روی یک ملت ایستادن. به خصوص که این روزها شایعات مختلفی می رسه و چند مورد اخباری دریافت کردم که گرفتاری درونشون هست، با هم مشکل دارن و حتی بخش هایی از سپاه مطرح کردن که اگر بخوان مردم که در روز 13 آبان می خوان ضد استکبار چه داخلی و چه بین المللی راهپیمایی بکنن و موضع مستقل و ملی ملت ایران رو و "نه شرقی، نه غربی دولت سبز ملی" خودشون رو شعار بدن، رو اگر قرار باشه سپاه به هر دستی چه مرئی و چه نامرئی مبادرت به سرکوب بکنه، چه با دست نیروی انتظامی—چون اون بخش های سرکوب گر نیروی انتظامی هم دست سپاه هست—دست به سرکوب مردم بزنه پاره ای حرف ها در سپاه هست که بعضی ها می خوان تمرد کنن و از حالا دارن مطرح می کنن که حاضر نیستن این ننگ رو بپذیرند. به هر حال در این زمینه تا 13 آبان باز هم صحبت می کنیم. برای این که سازمانی به نام سپاه با فرماندهی جمعی جاه طلب معدود، به نظر من این موضوع به یک نقاط حساسی داره می رسه که در مسایلی مثل 13 آبان، آکسیون های بزرگ عمومی از یک حساسیت ویژه ای برخوردار خواهد بود.

صحبت جنتی در نماز جمعه

همین جا حرف های آقای جنتی در نماز جمعه ی دیروز رو هم مطرح کنم که به قول معروف می گن "حرف راست رو باید از دهن بچه شنید". حکومت که از بعد از روز قدس صحبت 2000 نفر، 3000 نفر و 5000 هزار نفر می کرد و دائما سعی کرده که دروغ بگه و سعی کرده اصلا مطرح نکنه و بگه که هیچ اتفاقی نیافتاد و چیزی نبود، آقای جنتی در نماز جمعه ی دیروز ناچار شد که اعتراف بکنه که بله خوب در روز قدس مردم اومدن و به یک توطئه های عجیب و غریبی هم نسبت داده، برای این که برای دیکتاتورها و خونریزها و حکومت های توتالیتری مثل حکومت آقای خامنه ای و اعوان و انصارش بسیار سخته که بپذیرن مردم رو در روشون ایستادن. در ذهنشون خیلی دوست دارن—و در تبلیغاتشون البته—که بگن خارجیه، اجنبیه، بیگانه یا سازمان های عجیب و غریب در کار هستن. ایشون اومده ضمن این که اعتراف کرده مردم در روز قدس اونطور شکوهمندانه به میدان اومدن، ترس خودشون رو از روز 13 آبان بیان کرده و این گرایشی رو که وجود داره در کودتاچی ها که باید سرکوب کنیم، باید بکشیم رو دوباره بیان کرده و کاملا نشان می ده که یک جناح هایی مثل این آقایان امام جمعه ها، کسانی مثل آقای احمد خاتمی، آقای جنتی، آقای صدیقی، این کسانی که دست دوم روحانیت هستن و آقای خامنه ای دور خودش جمع کرده یا بعضی گرایش ها در داخل سپاه و غیره کاملا معلوم هست که وقتی مقاومت و ایستادگی مردم رو دیدن تصورشون این هست که باید ضربه بزنن و آدم بکشن تا مردم بشینن سرجاشون. و در حالی که دیدن وقتی دست به خشونت در مقابل حرکت های صلح آمیز مردم می زنن چگونه هم دنیا علیه شون متحد می شه و هم ملت ایران و هم این که چگونه مشروعیت زدایی شون تشدید می شه و چگونه ریزششون تشدید می شه. به هر حال این حرف های آقای جنتی رو با نماینده ی اون بخشی دونست که هنوز از سیلی که از ملت خورده درس نگرفته.

شایعه مرگ آقای خامنه ای

اما نکته ی سومی که می خواستم بگم شایعه ی مرگ آقای خامنه ای است که ظاهرا از بازار تهران مبدا این شایعه بوده و شروع شده، بعد اومده در بعضی سایت های ایرانی، بعد دست برخی روزنامه نگارهای غربی و از روزنامه هایی مثل گاردین، پراودا، نیویورک تایمز و العربیه و رادیوها و تلویزیون ها و خیلی جاهای دنیا سر درآورده. به خصوص عدم ملاقات آقای خامنه ای با عمار حکیم، پسر مرحوم آقای سیدعبدالعزیز حکیم که به سرطان فوت کرد، و مثل فرزند آقای خامنه ای بوده این هم به این شایعات دامن زده واین که مدتی است اثری از آقای خامنه ای نیست. من به اینش کاری ندارم، دیکتاتور بودن به هر حال این عوارض رو داره که مردن دیکتاتورها و یک ملت هم آروزی مرگشون رو می کنن وبعدش هم وقتی واقعا می میرن هیچ کس باور نمی کنه و می گن تا جنازه اش رو نشون ندین کسی باور نمی کنه مرده. این روال معمول دیکتاتورها و دیکتاتوری هاست ولی این رو باید گفت که هرنوع مشکلی که آقای خامنه ای داره مثل آلان که توان جمع کردن جبهه ی پشت سرش رو نداره در کل جناح کودتا اختلاف و حرف های عجیب و غریب تشدید می شه و بیشتر باید گفت که این روند، حتی اگر آقای خامنه ای فردا صبح بمیره، بیش از همه یک بخشی از سپاه رو به جان سایر بخش های جبهه ی اصولگراها و پشتیبانان کودتاچی ها خواهد انداخت. به هرحال این ماجرا از این حیث قابل بررسی هست.

ملاقات آقای موسوی و آقای خاتمی

نکته ی آخری که می خواستم بگم این است که ملاقات آقای موسوی و آقای خاتمی روز گذشته انجام شد و هردو رجل سیاسی، تایید و تاکید کردند بر اینکه ایستادن و تا گرفتن حق مردم مقاوم و استوار هستن و آقای کروبی هم در پاسخ این حرف هایی که می بریمت دادگاه روحانیت محکم و استوار مطرح کرده که از خدا می خواهد فرصتی رو داشته باشه تا اسنادی رو داره افشا بکنه و سیلی محکم تری به گوش اینها بزند.

تا فردا شاد، پیروز، موفق و سرافراز باشید

به امید پیروزی ایران و ایرانی v

No comments:

Post a Comment